روز کودک و رفتیم خونه عمه جون سمیه
گل نازم امشب بودیم خونه عمه جون شما اخه عمه عزیزت گفت که به مناسبت روز کودک میخواد کیک درست بکنه گفت ماهم بریم اونجا گلم دست گلشم درد نکنه که خیلی خسته شد عزیزم اولین سالیه که تو کنارمونیو ما هم برای پسر نازمون یه هدیه کوچولو موچولو خریدیم برای امیرنازم لگوخریدیم عمه جونم به شمادو تا کتاب می می نی هدیه داد دست گلش درد نکنه راستی یادم رفت بهت بگم شما از هدیه ای که برات خریدیم خیلی میترسی حالا فردا عکسشو میذارم برات وقتی به طرفت میگیریمش فرار میکنی واز ترس ساکت میشی یه جا میشینی ویکسره بهش نگاه میکنی به نظرم خوبه بترسی لااقل یکمی از شیطنتت کم میشه ولی میدونم که این ترسیدن لحظه ایه اخه زود ترست میریزه . &...
نویسنده :
مامان فاطمه
23:19