کارهای جدید محراب جونی
سلام جوجو میخوام از این چند روز برات بنویسم که چقدر بلا شدی دو روز گذشته که افطاری خونه خاله ام بودیم دیدم جیگر مامان از سینه خیز رفتن خسته شده داره چهار دست وپا میره مامان جون خیلی ذوق کردم طوری که از خوشحالی بغلت کردمو محکم فشارت گرفتم تو هم جیغت در اومد مامان جون دیگه داری همه شیطنت هات و شروع میکنی تو خونه که هستیم اگه سر منو دور ببینی تند تند سینه خیز و چهار دست و پا رو قاطی پاتی میری تا خودت و به صندلی جلوی اپن برسونی چون روی پایه صندلی فلزی خودتو توش میبینی جیغ میکشی و بادستای خوشگلت میزنی روش وقتی صدا میده دلت میخواد روشو بیشتر بزنی مامان جون تو روشو میزنی و لک میکنی ومنم همش دستمال دستم دارم تمیزش میکنم مامان فدا تمام کارات عشقه و منم عاشقتم بدجور...............خوشگلم تازه یه چیز جدید دیگه اینه که اگه ببینی بابایی داره نماز میخونه اول میخندی بعد تند تند میری سر جانماز اول تسبیح و بعدشم که مهر وقتی مهر و گرفتی تو دستای نازت اول خوب دورو برت و نگاه میکنی یکدفعه حمله ات رو شروع میکنی نصف مهرو میذاری دهنت منم مثل امداد و نجات میرسم و به زور جیغ و گریه ازت میگرمش تا نماز بابایی تموم بشه می برمت تو اتاقت و سرتو گول میزنم فعلا میرم بازم میام شازده ............