شکر پنیر مامان مریض شده
سلام پسر نازم من شرمنده ات هستم که چند وقته به وبلاگت سر نمیزنم اخه بعداز تاسوعا وعاشوراقلب مامان مریض شد اخ مامان جون الهی که هیچ وقت مریضیتو نبینم اخه اولین بارت بود که اینطوری مریض شد بی حال و بی حوصله بودی همش تب میکردی اصلا غذا نمی خوردی دریغ از یه لبخند....... سه تا دکتر بردمت گفتن ویروسی شدی الحمدالله ازدیشب تا حالا بهتری خدا رو شکر انشاالله هیچ بچه ای مریض نشه اگه هم مریض شد زود زود زود خوب بشه مامان فدای قد وبالای پسر بشه الهییییییییییییییییی....... حالا میخوام چند تا از عکسای محرمیتو بزارم.... این عکس بالایی هم عکس تو و پدر جونه (پدر بابایی)به قول خودت دارین میرین( دد )
لباس شکر پنیر مامان و در اوردیم و الانم علی اصغر شده اینجام علی اصغر مامان لالا کرده اخه صبح زود بیدار شده اخر مراسمه گل پسرم که تازه بیداره شده گرسنشهداره شیر میخوره نوش جانت نور چشمم اقا محراب و اوردیم خونه عزیزش (مامان بابایی) تا با لباس علی اصغر گل مامانو ببینن محراب قلی و امیرگلی